درس

ساخت وبلاگ

از عصری این اهنگ رفیق خوب محسن چاووشی جان رو روی پلی مکرر گذاشتم...

و خب کیه که منو بشناسه و بدونه گالن گالن گریه نکردم؟!

والله که دنیا وفا ندارد؛ ای نور هر دو دیده :)

درس...
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 140 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 17:02

بعضی وقتام آدم نمیدونه واقعا یه چیزایی هنوز مونده براش یا

اصرار خودشه که یه چیزایی هست؟!

یه چیزایی رو داشتن حتی اگر چیزای درام باشه بهتر از هیچی نداشتن نیست؟!

درس...
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 75 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 23:39

بابابزرگم رفت...و این دوتا کلمه پشتش یه حجم بزرگی از دلتنگی و حسرتهو وقتی می نویسم بابابزرگ پشتش یه حجم عظیمی از مهربونی بی منته...اگر خدا مهربونترین مهربونا باشهبابابزرگ جانم ،تو بازوی خدا بودی تو محبتو وقتی میگم دلم تنگهیاد اون روزایی میفتم که باهم مامانبزرگو اذیت میکردیم به شوخی و میخندیدیمیاد روزایی که بخاطر یه پا درد سادش زنگ میزدی و کلی گریه میکردی از نگرانییاد روزایی که باهم از باغ برمیگشتیم و تو نمیزاشتی هیچ کدوم از وسایل سنگینو من بردارمیاد روزی که من باهمه قهر بودمو نهار نمیخوردمو تو که مثلا بزرگ خاندانمون بودی ظرفتو برداشتی و غذای منم اوردی تو اتاقم تا باهم بخوریمیاد هربار برگشتنمون از خونتون و اون کاسه آب و نگاه نگران و بغض آلودت پشت سرمون...یاد اون گردوهای تازه ای که از باغ میوردی و یواشکی تو ماه رمضون میدونستی من روزه نیستم اما گشنم و میریختی تو دستمیاد اون نصفه شبی که مامان حالش خیلی بد بود و تا صبح براش حوله داغ کردی و بالاسرش دعا خوندی تا خوب شدیاد اون شبای اخری که خونتون بودیم و باید حتما واسمون کباب میخریدییاد اون جعبه های گیلاسی که حواست بود بین همه بچه هات برای ما که دوریم جمع کنی و کنار بزاری تا یه وقت بی سهم نمونیمیاد اون خاطراتی که از جوونیات و عاشق مادرجون شدن تعریف میکردی یاد روزایی که میرسیدیم و تو هنوز نشسته بودیم چایی رو ریخته بودی واسمونکه آخ من قربون اون چایی های خوشمزت برم که کاش یبار دیگه طعمشو بچشمیاد روزایی که باغ همه دورهم جمع بودیم و تو خوشحالترین بودی عزیزدلمیاد صبحای زود بلندشدنت و بلندشدنم و لبخندت که میگفتی چرا بیدار شدی باباجون؟!یاد چشمای پراز اشکت وقتی روضه امام حسین(ع) خونده میشدیاد قلب رئوفت و گریه هات وقتی اون دختر درس...ادامه مطلب
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 72 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 23:39

دو ماه بعد از بابابزرگ،نوبت مامانبزرگ شد!اینبار من رسیدم بالای سرشبدو بدو پابرهنه کل کوچه رو دویدمولی دیر رسیدم!احیاء کردمشبا دستای خودم قلب عزیزشو ماساژ دادمولی فایده نداشتبا دستای خودم نبضشو گرفتمولی نبض نداشت!رفت! جلوی چشمام رفت..من؟ من با دو چشم خویشتن دیدم که جانم میرود :)آدمی که مادر دومم بود و از بچگی تو دستاش بزرگ شده بودم به همین سادگی رفت.و خوش اقبال بودم که صبحش با تلفن غیرمنتظره بابا تونسته بودم باهاش حرف بزنم :)باهاش بخندم!ولی مامانبزرگ...تو که جای خوبی رفتی..پیش آدمای خوبی رفتی ...ولی حالا من شبا وقتی بترسم کیو بیدار کنم از خواب که ناراحت نشه و مهربونتر دستامو بگیره؟کی پز منو به همه فامیل بده دیگه؟کی بگه رمزینا خانوم؟! کجایی؟ بااون لحن خوشگل و خوشمزه صرفا برای اینکه مطمئن بشه تو خونه تنها نیست و خیالش راحت شه!کی حرص کارکردن بیش از حد منو مامانو بخوره اخه؟دلم برات تنگ میشه قربونت برم...9 ماه گذشت اما به خوابم نیومدی برعکس بابابزرگ!فرق داری میزاری باز بین منو داداش؟ :))خدافظ مامان دومم (قلب)پ.ن: حالا کفه ی اون دنیا سنگین تر شده و خوبه که دیگه نرس غریب موندن اونور ندارم :)پ.ن: نوشتم... حتی بعداز این 9ماه! چون تراپیستم گفت تو خالی نشدی از دردت و رنج شده برات...چون گفت بگو بنویس...یزار رها شی!میشم ینی؟ درس...ادامه مطلب
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 23:39

روزای کروناییخب!اوضاع اونطوری که میخواستم پیش نرفت _گندش بزنن _ وحتی بدترم پیش رفت.ینی حتی توی فکرمم نمیتونستم همچین جو خیط و مزخرفیو تصور کنم! جو بین دوتا آدم که تصور میکردن از هم خوششون میاد ( و چه جوک بیمزه ای درس...ادامه مطلب
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 23:11

مرض!

این چه مَرَضیه ؟!

میدونی اون دیگه بهت پیام نمیده ولی هر نوتیفی که میاد برات یه امید لعنتی داری هنوز؟!

چرا انقـــــــــــــــــــــــــدر مغروری؟!

میمیری یه پیام بدی ؟!

دل مام چه خری بود خبر نداشتیما!!! ببین از بین شونصد میلیون آدم دست گذاشتی رو کی!

درس...
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 116 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 23:11

منِ اینروزآدارم "صبوری" میکنما!به معنای واقعی کلمه... دارم با گوشت و خونم صبوری می کنم.خب آره یه صبوری کلی هست که هممون الان داریم تجربش می کنیم که بهش میگن صبوری کروناییاین صبوریایی که الان باهاش عجینم میشه "صب درس...ادامه مطلب
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 124 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 23:11

بعضی وقتا هم باید قبول کنی که تموم شد!

که دیگه همه چی تموم شد...

چاره ای هم نیست. قبول نکنی چه کنی ؟

باید کنار بیای. باید بپذیریش و زندگی رو از همونجایی که ول کردیش، ادامه بدی!

باید قوی باشی... باید !

نه اینکه فراموش کنی ها! نه! اتفاقا اگر یادت بمونه و باهاش زندگی کنی ، قوی ای.

کی توی دنیا از دختری که داره با دوست نداشته شدن کنار میاد ، قوی تره؟! :)


پ.ن: چنان نماند و چنین نیزهم نخواهد ماند...

درس...
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت: 18:16

برام مث یه انگیزه بودی..مث یه امید به روزای بهترهمونی که وسط خستگیا و سختیا با فکرش دلمو روشن میکرد.برام مث یه آینده بودیازخودممث یه تکاملکه بهت اطمینان "تونستن" میدادبرام آفتاب پهن شده ی کف حیاط بودیوقتی گرگ و میش زمستون ازخواب بیدار میشدم!لبخند بودیواسه وقتایی که خسته ترین بودم.نمیدونم منظورمو رسوندم یا نه..شاید نزدیک نبودی ولی برام خیلی چیزا بودی!و خودتم نمیدونی و نخواهی دونست!و چقدر بد که آدما ارزشی که واسه بقیه دارنو نمیفهمن.کاش می شد زودتر تبریک بگمو جزو اولین ها باشم که براتون آرزوی خوشبختی میکنمولی حیف که بعضی وقتا فقط باید صبر کردتا بقیه بفهمنتاگوش به گوش بپیچه و برسه بهتکه کسی نگه از کجا؟ نگه چجوری ؟چرا؟اما مطمئنمبرخلاف الان که حس میکنم یه چیز قلمبه تنگ گلوم نشسته..اون روز که برسههمه ی چیزایی که بودی رو تو چشام نشونت میدم(یا اقلا تلاش میکنم نشونت بدم)وازته دل واستون آرزوی خوشبختی میکنم درس...ادامه مطلب
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 122 تاريخ : يکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت: 16:54

اول میخواستم اسم عنوانو بزارم اخرشم فقط خودت میمونی و خدات... ولی دیدم اینجوری الکی پای خدا رو وسط میکشم! من شاید اونقدی تو دنیا زندگی نکرده باشم که خیلی از چیزا رو بفهمم اما انقدی زندگی کردم که دورویی و مکر و حیله رو بفهمم... انقدی زندگی کرذم که بفهمم کی صادقانه داره باهات راه میاد و کی منفعتانه! که کی همیشه باهات نداره و کی وقت تنهاییاش! ولی اینقد زندگی نکردم که بفهمم یه آدم عوض شدنی نیست.. که شاید خوب باشه ، همراه باشه ،شنوای حرفات باشه ولی وقتی پای خودشو منفعت خودش وسطه تو هیچی نیستی! اینکه یکی شاید رفیق باشه ولی توی ساعات و لحظات خیلی خاصی هست! نمیدونستم که ذات آدما عوض شدنی نیست... واینکه این چیزا رو سر مسخره ترین اتفاقای ممکن زندگیت بفهمی ، درد آورتره! کاش بعضی آدما معرفت نداشتن ولی صداقت و یه رنگی داشتن! همین. + بعضی وقتا فقط نوشتن اینجا منو خالی میکنه ++ وقتی یه آدمی از روی ناچاری ازتون راهنمایی و کمک ومشورت میخواد،انسانیت داشته باشید! همه چی اسمش زرنگی نیست... +++ 21سال از خدا عمر گرفتیم ، هنوز یه واقعیشو پیدا نکردیم که نکردیم... الکی فقط اسمشونه! +مث همیشه حسبناالله! (مرسی که هردفعه بهم نشون میدی دارم اشتباهی در خونه ی کیو میزنم) برچسب‌ها: بیمعرفتی, رفیق, چهواژهیغریبی درس...ادامه مطلب
ما را در سایت درس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoflharz بازدید : 127 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:01